Heart
**
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

____________________
دسته بندی

عکس

عکس عاشقانه

فیلم

دموی بازیها

مقالات

چگونه جلوی هک شدن وبلاگ خودرا بگیریم؟

تاریخی

پزشکی

مطلب

فال طالع بینی

ویژگی گروه خونی

مطالب

عاشقانه

مذهبی

علمی

عمومی

جوک اس ام اس

خنده دار

اخبار

ورزشی

جدید

اموزشی

مجله الکترونیکی

بازیها وکامپیوتر

کانتر

داستان

کتابها

کامپیوتر

nod32

آیا میدانید؟

روانشناسی

____________________
آرشیو

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

____________________
مطالب اخیر

فروش آی دی گارنا و لول آپ کردن آی دی ها
فروش آی دی گارنا و لول آپ کردن آی دی ها
مطلب ارسالی ازatila
خدایا تو دانی
تاريکي شب
تاريکي شب
در افسانه ها آمده روزي
در افسانه ها آمده روزي
الو سلام منزل خداست؟
الو سلام منزل خداست؟
فصل زرد
فصل زرد
بعد از رفتنت......
شب که مي رسد
داستان
داستان
.......
پنج وارونه
پنج وارونه

____________________
نویسنده

gordan

big hitler

____________________
لینک ها

حمل ماینر از چین به ایران

حمل از چین

پاسور طلا

____________________
لینک ها

انجمن تخصصی ماهواره

لیست تمام وبلاگهای لوکس بلاگ

ردیاب خودرو


____________________
امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 678
بازدید کل : 62047
تعداد مطالب : 151
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

18 / 3 / 1391برچسب:مطلب عاشقانه,

مطلب ارسالی ازatila

آنگاه که آوار تنهایی روحت را در هم شکست ، گوشه ی قلبت را بنگر ،
من آنجا به انتظارت هستم

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

خدایا تو دانی

خدایا تو دانی که در زندگانی چه کرده به من مهربانی من خدایا تو دانی که این مهربانی شده دشمن جاودانی من کسی که دلم را کشیده خدایا در اتش غم نگفته که با او به غیر محبت چه کرده دلم بلا دیدم از دل خطا دیدم از دل نخواهم دلی را دل قابلی را که شد باعث نا توانی من به عشقی اسیرم به دردی دچارم که از محنت ان قراری ندارم سیه شد از آان زندگانی من...............

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

تاريکي شب

تاريکي شب سه شمع روشن کردم ، اول براي ديدنت ، دوم براي موندنت ، سوم براي بوسيدنت ، بعد هر سه رو خاموش کردم براي در آغوش کشيدنت پاداش آن صفاي خدايي كه در تو بود اين واپسين ترانه تو را يادگار باد ماند به سينه ام غم تو يادگار تو هرگز غمت مباد و خدا با تو يار باد

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

تاريکي شب

تاريکي شب سه شمع روشن کردم ، اول براي ديدنت ، دوم براي موندنت ، سوم براي بوسيدنت ، بعد هر سه رو خاموش کردم براي در آغوش کشيدنت پاداش آن صفاي خدايي كه در تو بود اين واپسين ترانه تو را يادگار باد ماند به سينه ام غم تو يادگار تو هرگز غمت مباد و خدا با تو يار باد

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

در افسانه ها آمده روزي

در افسانه ها آمده روزي که خداوند جهان را آفريد فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فرا خواند و از آنها خواست تا براي پنهان کردن راز زندگي پيشنهاد بدهند∙ يکي از فرشتگان به پروردگار گفت:خداوندا آنرا در زير زمين مدفون کن∙ فرشته ديگري گفت آن را در زير درياها قرار بده∙ و سومي گفت راز زندگي را در کوهها قرار بده∙ ولي خداوند فرمود اگر من بخواهم به گفته هاي شما عمل کنم فقط تعداد کمي از بندگانم قادر خواهند بود آن را بيابند در حالي که من مي خواهم راز زندگي در دسترس همه بندگانم باشد∙ در اين هنگام يکي از فرشتگان گفت فهميدم کجاهي خداي مهربان راز زندگي را در قلب بندگانت قرار بده زيرا هيچ کس به اين فکر نمي افتد که براي پيدا کردن آن بايد به قلب و درون خودش نگاه کند∙ و خداوند اين فکر را پسنديد∙

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

در افسانه ها آمده روزي

در افسانه ها آمده روزي که خداوند جهان را آفريد فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فرا خواند و از آنها خواست تا براي پنهان کردن راز زندگي پيشنهاد بدهند∙ يکي از فرشتگان به پروردگار گفت:خداوندا آنرا در زير زمين مدفون کن∙ فرشته ديگري گفت آن را در زير درياها قرار بده∙ و سومي گفت راز زندگي را در کوهها قرار بده∙ ولي خداوند فرمود اگر من بخواهم به گفته هاي شما عمل کنم فقط تعداد کمي از بندگانم قادر خواهند بود آن را بيابند در حالي که من مي خواهم راز زندگي در دسترس همه بندگانم باشد∙ در اين هنگام يکي از فرشتگان گفت فهميدم کجاهي خداي مهربان راز زندگي را در قلب بندگانت قرار بده زيرا هيچ کس به اين فکر نمي افتد که براي پيدا کردن آن بايد به قلب و درون خودش نگاه کند∙ و خداوند اين فکر را پسنديد∙

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

الو سلام منزل خداست؟

الو سلام منزل خداست؟ اين منم مزاحمي که آشناست هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابي از دل من است يا که عيب سيم هاست؟ چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند تر صداي من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه مي دهي برايت درد دل کنم شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاست دل مرا بخوان به سوي خود تا که سبک شوم پناهگاه اين دل شکسته خانه ي شماست الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم دوباره زنگ مي زنم ، دوباره ، تا خدا خداست دوباره ... تا خدا خداست...

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

الو سلام منزل خداست؟

الو سلام منزل خداست؟ اين منم مزاحمي که آشناست هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابي از دل من است يا که عيب سيم هاست؟ چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند تر صداي من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه مي دهي برايت درد دل کنم شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاست دل مرا بخوان به سوي خود تا که سبک شوم پناهگاه اين دل شکسته خانه ي شماست الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم دوباره زنگ مي زنم ، دوباره ، تا خدا خداست دوباره ... تا خدا خداست...

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

فصل زرد

مراجعه به ادامه مطلب...................
ادامه مطلب...

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

فصل زرد

مراجعه به ادامه مطلب...................
ادامه مطلب...

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

بعد از رفتنت......

مراجعه به ادامه مطلب...................
ادامه مطلب...

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

شب که مي رسد

شب که مي رسد به خودم وعده مي دهم که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم رسيدن شب را بهانه ميکنم و باز شب مي رسد و صبحي ديگر و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم بگذار ميان شب و روز باقي بماند که چه قدر دوست دارم......

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

داستان

مراجعه به ادامه مطلب...............
ادامه مطلب...

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

داستان

مراجعه به ادامه مطلب...............
ادامه مطلب...

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

.......

دستهامان نرسيده ست به هم... از دل و ديده ، گرامي تر هم آيا هست؟ _ دست ، آري ، ز دل و ديده گرامي تر: دست ! زين همه گوهر پيدا و نهان در تن و جان ، بي گمان دست گرانقدر تر است. هر چه حاصل کني از دنيا ، دستاوردست ! هر چه اسباب جهان باشد ، در روي زمين ، دست دارد همه را زير نگين سلطنت را که شنيده است چنين؟! شرف دست همين بس که نوشتن با اوست ! خوشترين مايه دلبستگي من با اوست. در فروبسته ترين دشواري ، در گرانبارترين نوميدي ، بارها بر سر خود ، بانگ زدم : _ هيچت ار نيست مخور خون جگر ، دست که هست ! بيستون را ياد آر ، دستهايت را بسپار به کار ، کوه را چون پر کاه از سر راهت بردار ! وه چه نيروي شگفت انگيزي ست ، دستها ئي که به هم پيوسته ست ! به يقين ، هر که به هر جاي ، در آيد از پاي دستهايش بسته ست ! دست در دست کسي ، يعني : پيوند دو جان ! دست در دست کسي ، يعني : پيمان د و عشق ! دست در دست کسي داري اگر ، داني ، دست ، چه سخن ها که بيان مي کند از دوست به دوست ! لحظه اي چند که از دست طبيب ، گرمي مهر به پيشاني بيمار رسد ؛ نوشداروي شفا بخش تر از داروي اوست ! چون به رقص آئي و سر مست بر افشاني دست ، پرچم شادي و شوق است که افراشته اي ! لشکر غم خورد از پرچم دست تو شکست ! دست ، گنجينه مهر و هنر است : خواه بر پرده ساز ، خواه در گردن دوست ، خواه بر چهره نقش ، خواه بر دنده چرخ ، خواه بر دسته داس ، خواه در ياري نابينائي ، خواه در ساختن فردائي ! آنچه آتش به دلم مي زند ، اينک ، هر دم سرنوشت بشر است ، داده با تلخي غم هاي دگر دست به هم ! بار اين درد و دريغ است که ما تيرهامان به هدف نيک رسيده ست ، ولي دست هامان نرسيده ست به هم ! دست من اما خاليست...

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

پنج وارونه

پنج وارونه چه معنا دارد ؟! خواهر کوچکم از من پرسيد من به او خنديدم کمي آزرده و حيرت زده گفت روي ديوار و درختان ديدم باز هم خنديدم گفت ديروز خودم ديدم مهران پسر همسايه پنج وارونه به مينو ميداد آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسيد بغلش کردم و بوسيدم و با خود گفتم بعدها وقتي غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بي گمان مي فهمي - پنج وارونه چه معنا دارد

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

پنج وارونه

پنج وارونه چه معنا دارد ؟! خواهر کوچکم از من پرسيد من به او خنديدم کمي آزرده و حيرت زده گفت روي ديوار و درختان ديدم باز هم خنديدم گفت ديروز خودم ديدم مهران پسر همسايه پنج وارونه به مينو ميداد آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسيد بغلش کردم و بوسيدم و با خود گفتم بعدها وقتي غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بي گمان مي فهمي - پنج وارونه چه معنا دارد

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:باران,شعر,شعر درباره ی باران,,

باران

مراجعه به ادامه مطلب.............


ادامه مطلب...

چهار شنبه 15 / 3 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه,مطلب,عشق,

هر وقت.................

هر وقت دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوستت داره هر وقت نا امید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته

یک شنبه 12 / 3 / 1391برچسب:,

ولنتاین

ولنتاین کشیشی بود .......................

مراجعه به ادامه مطلب.................................


ادامه مطلب...

چرا بویی از ارامش در دلم نیست؟

سلام بر افق چشمهای مهربانت که ندای عشق را برایم به ارمغان می اورد

مراجعه به ادامه مطلب....


ادامه مطلب...

باران

   بارون قشنگ و نم نمه
 

                              

 

مراجعه به ادامه مطلب....                      


ادامه مطلب...

صدای رد پـــا می آید صدای آشنــــا می اید

 

بیابان خسته دل دیگر تشنه انتظار نیست گویی غریبی اشنا از کوی دربه دران راهی شده و رو به سوی

 بیابان دارد اری بشو این صدای همان رهگذر اشناست او با هزاران هزار خاطره و هزاران هزار گلهای

عطراگین نیلوفر بر پیشواز دلرباترین معشوقش می اید او می اید تا با امدنش بر دفتر خاطرات عشق

 گلبرگی از انتظار این دو عشاق را کم رنگ تر کند و ره این دو دیوانه را کوتاهتر کند تا با امیدی سرشار از

عشق بر انتظار روز وصال بنشینند

امشب از بیابان بوی اشنا میاید اوست که در راه است با پاهای برهنه و خسته به راه افتاده ثانیه ها در

 گذرند و معشوقش در حسرت دیدار. او رسید و معشوقش ناله کنان او را دید و به اغوش او شتافت

ارامش ان عاشق در ان هنگام در  کلمات و جملات کوتاه و ساده ما نمیگنجد

ردپای اشنا میاید من به دنبال اویم و او هراسان به دنبال من

با رالهی من و او حسرت دیدار همیم حسرت تماشای چشمان همیم ما را در این سکوت بی پروای شب

 تنها و عاجز نگذار

آمین

پنج شنبه 4 / 3 / 1391برچسب:سیل اشک تنهایی,عاشقانه,

سیل اشک تنهایی

مراجعه به ادامه مطلب..........

 


ادامه مطلب...

غــــــــــــــــــــــم

 

 

دردها دسته شدند کلبه ای ساختند و نـــام این کلبه تنگ و تاریک را غـــم نهادند

اشکها دریا شدند .دل را تنگ و بی تاب کردند .هراسان شدند و جویبار خروشانی پدید اوردند

حال غـــم نه تنها از چهره پریشانم بیداد است بلکه از عمق وجودم آن را درک کرده و بدون درخواست او به

 استقبالش رفتم.

صحنه یک رنگی غم؛ خاطرات درد را تداعی میکند .آن لحظات ممکن است لحظات ناخوشایندی

 باشد .اما غم هم بندی از خاطرات را گره میزند و در میان دردها بایگانی میکند

تو به سراغم آمدی بی هیچ طلبــی

من تو را خواستم بی هیچ خواهشــی

تو مرا در خود گرفتار کردی بی هیچ سخنــی

من به تو هیچ نگفتم بی هیچ بهانــه ای

آری حصار غم چون اتشی روح و جسم را در بر میگیرد و با میله های اهنی مرا در بر میگیرد

پنج شنبه 4 / 3 / 1391برچسب:انتظــــار,عشق,

انتظــــار

مراجعه به ادامه مطلب....


ادامه مطلب...