Heart
**
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

____________________
دسته بندی

عکس

عکس عاشقانه

فیلم

دموی بازیها

مقالات

چگونه جلوی هک شدن وبلاگ خودرا بگیریم؟

تاریخی

پزشکی

مطلب

فال طالع بینی

ویژگی گروه خونی

مطالب

عاشقانه

مذهبی

علمی

عمومی

جوک اس ام اس

خنده دار

اخبار

ورزشی

جدید

اموزشی

مجله الکترونیکی

بازیها وکامپیوتر

کانتر

داستان

کتابها

کامپیوتر

nod32

آیا میدانید؟

روانشناسی

____________________
آرشیو

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

____________________
مطالب اخیر

فروش آی دی گارنا و لول آپ کردن آی دی ها
فروش آی دی گارنا و لول آپ کردن آی دی ها
مطلب ارسالی ازatila
خدایا تو دانی
تاريکي شب
تاريکي شب
در افسانه ها آمده روزي
در افسانه ها آمده روزي
الو سلام منزل خداست؟
الو سلام منزل خداست؟
فصل زرد
فصل زرد
بعد از رفتنت......
شب که مي رسد
داستان
داستان
.......
پنج وارونه
پنج وارونه

____________________
نویسنده

gordan

big hitler

____________________
لینک ها

حمل ماینر از چین به ایران

حمل از چین

پاسور طلا

الوقلیون

____________________
لینک ها

انجمن تخصصی ماهواره

لیست تمام وبلاگهای لوکس بلاگ

ردیاب خودرو


____________________
امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 689
بازدید کل : 62058
تعداد مطالب : 151
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

چهار شنبه 1 / 3 / 1391برچسب:کشتی,باری,دی گرانیا,,

اسرار کشتی ماری سلست

کشتی باری دی گراتیا در مسیر خود از نیویورک به جبل اطارق با کشتی دو دکله عجیبی مواجه شد که مسیر آن ثابت نبود مثل آن بود که ناخدایی مست کشتی را هدایت می کرد وقتی باد می وزید کشتی به هر سو منحرف می شد.
ناخدای دی گراتیا هیچکس را بر عرشه آن کشتی ندید چند علامت فرستاد اما پاسخی نشنید.
کشتی نزدیکتر شد. قایقی به آب انداخته شد ناخدا و معاون دوم بطرف کشتی عجیب پارو کشیدند. نزدیکتر شدند. نام کشتی بر بدنه آن خوانده می شد ماری لست ناخدا و همراهان به عرشه ان پا نهادند. ساعت سه بعد از ظهر 5 دسامبر 1872 بود.
آنچه در آنجا یافتند آغاز معماریی شد که اکنون بیش از یک قرن از آغاز آن می گذرد. انها هیچکس را ندیدند کشتی را جستجو کردند اما خالی بود. ماری سلست بر آتلانتیک پهناور به تنهایی شناور بود.
کشتی در وضعیتی مطلوب بود بادبانها و عرشه و بدنه همه سالم بودند. محموله آن بشکه های الکل دست نخورده در سر جای خود قرار دات مقدرای زیادی مواد غذایی و آب در کشتی قرار داشت.
در خوابگاه ملوانان لباسها خشک و منظم بر روی هم چیده شده بود. چند تیغ صورت تراشی زنگ نزده بر میزی قرار داشت و باقیمانده غذایی بر روی آتشی که خاموش شده بود گذاشته بودند. مقداری پوره و یک تخم مرغ عسلی شکسته بر سر میز بود. کنار بشقاب دیگر یک شیشه سر باز شربت سینه بود که چوب پنبه آن را در کنارش گذاشته بودند.
طرف دیگر چرخ خیاطی کوچکی قرار داشت و لباس بچه گانه ای زیر آن بود همان دو و بر قوطی روغن انگشتانه و خرده پارچه ریخته شده بود و در روی دیوار مجموعه ای کتاب در کتابخانه ای بود خلاصه مثل آن بود که تمام سرنشینان کشتی بی مقدمه و ناگهانی تصمیم به ترک کشتی گرفته بودند از زمان واقعه مدت زیادی نمی گذشت زیرا غذا فاسد نشده و اشیا فلزی زنگ نزده بود.
اتاق معاون هم دست نخورده بود بر روی میز کاغذی قرار داشت که بر روی آن محاسباتی نیمه تمام شده بود سکه های طلا جواهرات و پول در گاو صندق کشتی سر جایش بود فقط زمان سنج ناپدید شده بود.